خانه » عکس پروفایل مذهبی » عکس نوشته شهادت حضرت رقیه‌ برای پروفایل و استوری با متن کوتاه تسلیت

عکس نوشته شهادت حضرت رقیه‌ برای پروفایل و استوری با متن کوتاه تسلیت

عکس نوشته شهادت حضرت رقیه‌ برای پروفایل و استوری با متن کوتاه تسلیت یکی از شهیدان قیام حسینی که در تبدیل واقعه عاشورا به یک جریان سیال تاریخی نقش موثری را ایفا کردند، حضرت رقیه (س)، دختر سه‌ساله امام حسین (ع) هستند که بارگاه آن مخدره در شهر شام واقع شده است.


حضرت رقیه‌(س) شبی پدر بزرگوار خود را در خواب دیدند و هنگامی که از خواب بیدار می‌شوند، بسیار گریه و بی‌تابی می‌کنند. یزید صدای گریه ایشان را شنیده و دستور می‌دهد تا سر مبارک امام حسین‌(ع) را نزد او بردند. رقیه‌(س) با دیدن این منظره محزون گشته و به سبب همین ناراحتی جان خود را از دست داده و به شهادت می‌رسند. گفتنی است؛ حضرت رقیه (س) دختر امام حسین(ع) در واقعه عاشورا سه سال سن داشتند که بعد از شهادت پدر و یارانش در عصر عاشورا، به همراه دیگر زنان بنی‌هاشم توسط سپاه یزید به اسیری رفته و در خرابه‌های شام به شهادت رسیدند. گزیده‌ای از پیامک های حزن‌انگیز و عکس پروفایل و استوری و عکس نوشته به مناسبت فرا رسیدن شهادت حضرت رقیه‌(س) دختر سه ساله امام حسین‌(ع) را برایتان گردآوری کرده ایم که می توانید در ادامه مشاهده کنید. عکس نوشته شهادت حضرت رقیه‌ برای پروفایلمحبتّت خجلم كرده، عمّه! دست بدار برای زلف به خون شسته، شانه لازم نیست به كودكی كه چراغ شبش، سر پدر است دگر چراغ به بزم شبانه لازم نیست ای پدر! شادم که در بر آمدی چون نبودت پا تو با سر آمدی غم مخور، ای گل! گلابت می‌دهم از سبوی دیده، آبت می‌دهم گر چه داغت کرده دل‌خونم، پدر! از وفای عمّه ممنونم، پدر! دست‏‌هایت کوچک بودند برای به آغوش کشیدن صبر و سختی. اما تو چقدر سربلند بیرون آمدی از دردها و دلتنگی‏‌ها! صبر را از چه کسی به ارث برده بودی، نمی‏دانم! اما ایمان، هم‏پای تو بزرگ شده بود هان ای دختر خورشید! تو خرابه‏نشین نیستی. اینک عرش را به پاس قدوم تو مفروش کرده‏اند. پای بگذار! بالِ تمامِ ملایک برای گام گذاشتنت در خویش نمی‏گنجند. سوختم ز آتش هجر تو پدر تب کردم روز خود را به چه روزی بنگر شب کردم تازیانه چو عدو بر سر و رویم می‏زد ناامید از همه کس روی به زینب علیه‌السلام کردم زهرا عذار نیلی نگشود بهر حیدر من هم به محضر تو صورت نمی گشایم گر افکنی جدایی در بین جسم و جانم دیگر به جان زهرا از خود مکن جدایم جرم او را کسی نمی‏‌دانست جرم پروانه را نمی‏‌دانند آن‏چه مردم شنیده می‏‌گویند رسمِ جانانه را، نمی‏‌دانند چشم‏‌ها را گشوده، می‏‌نالید در فضای غریبِ ویرانه مثل شمعی که اشک می‏ریزد در سکوت حزینِ یک خانه نبودی طعنه خار بیابان پای ما را زد زبان کوفه خیلی حرف‏‌ها را پشت بابا زد میان راه دستی گوشوار از گوش من چید و به دور از چشم‏‌هایت زخم سیلی بر رخ ما زد من رقیــــه دخترشیرین زبان شــــــــاه دینم غنچه ی پژمرده ی بـــــــاغ امیــــرالمومنینم هر دو عالم دردعا، محتاج دست کوچک مــــن تاابدحاجـــت رواگردنــــدازیک آمینــــــــــــــــم سه ساله دخترت افتاده از نفس، بابا! دگر مرا ببر از كنج این قفس، بابا! به جز تو كآمده‌ای، امشبی به دیدارم نزد سری به یتیم تو، هیچ ‌كس، بابا! عمه جان باغ ولایت ثمر آورده برایم عوض میوه نایاب سر آورده برایم سر باباست که خون جگر آورده برایم صورت غرقه به خون از سفر آورده برایم هر چه آمد به سرت من سر نی بودم و دیدم آن چه را زخم زبان با جگرت کرد شنیدم تو کتک خوردی و من بر سر نی آه کشیدم این بلایی است که روز ازل از دوست خریدم پدر آمد دل شب گوشه ویرانه به خوابم ریخت از دیده بسی بر ورق چهره گلابم گفت: رویت ز. چه نیلی شده زهرای سه ساله مگر از باغ فدک بوده به دست تو قباله این سه سالگی اوست که در ویرانه‌ه‏ای کنار کاخ سبز. به اهتزاز درآمده و مکر خاندان ابوسفیان را به زانو درآورده است هر چه آمد به سرت من سر نی بودم و دیدم آن چه را زخم زبان با جگرت کرد شنیدم تو کتک خوردی و من بر سر نی آه کشیدم این بلایی است که روز ازل از دوست خریدم گرچه سه سال بیشتر ندارد، اما صدسال شکایت از این اندک سال دارد؛ شکایت‏هایی که تاب باز گفتن‏شان را ندارد. بغض‏ها روی هم جمع شده است و به یک‏باره می‏خواهد فوران کند سوختم ز آتش هجر تو پدر تب کردم روز خود را به چه روزی بنگر شب کردم تازیانه چو عدو بر سر و رویم می‏زد ناامید از همه کس روی به زینب علیهاالسلام کردم بود در شام ميان اسرا طفلى از هجر پدر نوحه سرا خردسالى به اسارت در بند مرغ بشكسته پرى پا به كمند كودكى دستخوش محنت و رنج جاى بگزيده به ويرانه چو گنج يك گل ديگر از آن گلشن عشق رفت در خاك و خزان شد به دمشق در دﺳﺖ ﺑﻼ ﻣﺎﻧﺪه ام و ﺣﯿﺮاﻧﻢ ﻓﺮﯾﺎد ﻣﺮا ﻣﯽﺷﻨﻮی، ﻣﯽداﻧﻢ ﻓﺮﯾﺎدرﺳﯽ ﻏﯿﺮ ﺧﺪا ﻧﺸﻨﺎﺳﻢ اي ﻧﻮر ﺧﺪا! رقیه! تو را ﻣیخوانم ﮔـﺎﻫﯽ ﮐﻪ ز ﻣﻦ زﻣـﺎﻧﻪ ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﺮدد ﯾـﺎ ﮔﺮﯾﻪ و ﻧـﺎﻟﻪ ﺑﯽ اﺛﺮ ﻣﯽﮔﺮدد و ز ﻏﻢ، دل ﺧﺴـﺘﻪ، ﺷـﻌﻠﻪ ور ﻣﯽﮔﺮدد ﺑـﺎ ﻧـﺎم رقیه ، ﺷـﺒﻢ ﺳـﺤﺮ می گردد از ﻋﺸﻖ رقیه، ﻟﺒﺎﻟﺐ از ﭘﺮوازم ﺷﻮرم، ﺷﺮرم، ﺗﺮاﻧﻪام، آوازم از ﻋﻄﺮ زﻻل زﻧﺪﮔﯽ ﺳﺮﺷﺎرم ﺑﺎ ﺳﺒﺰﺗﺮﯾﻦ ﭘﻨﺠﺮهﻫﺎ ﻫﻤﺮازم عکس نوشته شهادت حضرت رقیه‌ با متن کوتاه تسلیت عکس پروفایل شهادت حضرت رقیه‌ با جملات کوتاه تسلیت عکس استوری شهادت حضرت رقیه‌ با دلنوشته کوتاه تسلیت

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*